رنجنامه

رنجنامه های یک قلب آبی

رنجنامه

رنجنامه های یک قلب آبی

الهی،
چون آتش فراق داشتی،
آتش دوزخ از چه برافراشتی؟
-----------------
لا تقنطوا من رحمة الله
از رحمت خدا ناامید نشوید
-----------------
آنچه نپاید،
دلبستگی را نشاید.
-----------------
ای شهدا،
برای ما حمدی بخوانید،
که شما زنده اید و ما مرده...
-----------------
هرگاه فکر کردی در اوج قدرتی،
به حباب فکر کن!
-----------------
سیب سرخی سر نیزه ست،
دعا کن من نیز
اینچنین کال نمانم،
به شهادت برسم...
-----------------
امیرالمومنین علی(ع):
إن الحق و الباطل لایعرفان باقدار الرجال،
اعرف الحق تعرف اهله،
و اعرف الباطل تعرف اهله.
-----------------
من قیامت جلوی حرمله را می گیرم
که کسی مثل تو اینجا دلی از سنگ نداشت
بشکند تیر و کمانت که کمانم کردی
کودک کوچک من با تو سر جنگ نداشت
-----------------
حرمله زیبایی آن ماه دید
با همه ی کینه کمان را کشید
-----------------
منتظران بدانند،
اگر قرار است با آمدن آفتاب
بیدار شویم،
نمازمان قضاست...
-----------------
چای روضه صحبتش از چای معمولی جداست
اهل چایی نیستم، این نیتش صرفا شفاست
-----------------
پیامبر (ص) : اى على!
هرگاه وقت نمازت رسید ، آماده آن شو
وگرنه شیطان تو را سرگرم می کند
و هرگاه قصد کار خیرى کردى شتاب کن
وگرنه شیطان تو را از آن باز می دارد.
-----------------
إنّی مهاجرٌ إلی ربّی
من مهاجرم به سوی پروردگارم...
سوره عنکبوت/آیه26
-----------------
امام خامنه ای:
فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی
اهمیت دارد.
-----------------
05132003334
شماره تلفن امام رضاست.
اگر یادتان ماند و باران گرفت،
دعایی به حال بیابان کنید،
التماس دعا...
-----------------
توجه! توجه!
اگر شهید نشوی،
می میری!
-----------------
قطاری به سمت خدا می رفت،
همه مردم سوار شدند،
به بهشت که رسید همه پیاده شدند،
یادشان رفت مقصد خود خدا بود...
-----------------
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
-----------------
کپی برداری از وبلاگ مطلقا جایز است
ذکر منبع به اختیار خودتان...

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان...

جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۵۰ ب.ظ

صابر خراسانی

توضیح: شعرخوانی بسیار حزن انگیز «صابر خراسانی» راجع به حضرت علی اکبر علیه السلام.شعر این اثر سروده شاعر اهل بیت(ع) آقای «سید حمیدرضا برقعی» می باشد.

متن شعر:
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کون و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله
مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم

دریافت فایل صوتی: ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان...
حجم: 5.32 مگابایت

پدر از دور می بیند که در گرد و غبار دشت
پسر کم رنگ و مبهم می شود اما تحمل کرد

نظرات (۳)

یا قتیل العبرات

درودها به جناب برقعی عزیز که ماجرای شهادت حضرت علی اکبر را در اوج اقتدار و زیبایی به تصویر کشید.
امام حسین و یارانشان زبون نبودند بلکه بسیار مقتدر بودند و در اوج مقاومت و زیبایی به شهادت رسیدند.
السلام علیک یا اباعبدالله
باسلام. ممنون از اینکه این شعر زیبا و با مفهوم را در سایت خود گذاشتید. واقعا واقعا عالیست...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی